“هر پروژه برای من مانند یک شهر کوچک است” در گفتگو با گلن سستیگ

معماری گلن سستیگ خواه یک ساختمان آپارتمان، خانه، ویترین فروشگاه، فضای داخلی اداری یا رستوران باشد، معماری گلن سستیگ به طور مداوم خود را در قطعات منظمی از هندسه مستحکم و قاطعانه برجسته نشان می دهد که تمایل به تداعی کیفیت های شهری دارد. نماهای سخت، ستونها، پلهها، و حتی میزهای پذیرش و قفسههای نمایشگر بسیار سنگین و قابل توجه به نظر میرسند. و در واقع، هر پروژه، خواه یک بوتیک کوچک باشد یا یک گا،ی، با برنامهریزی دقیق شروع میشود – محورهای اولیه و ثانویه بصری ایجاد میشوند، جریان گردش خون تنظیم میشود و لنگرهای اصلی قبل از اینکه معمار به سمت پرداختن به مواد من، حرکت کند، شناسایی میشوند. ، سطوح و جزئیات هر فضا اول معماری است. برنامه و ظاهر آن در آن جا می شود.
+ 10
گلن سستیگ در سال 1968 به دنیا آمد و در گنت بلژیک بزرگ شد، شهری که به تاریخ و معماری خود که به قرون وسطی بازمیگردد افتخار میکند. با این حال، گنت یک شهر موزه نیست. این یک شهر پر جنب و جوش معاصر است که دارای ساختارهای مدرن و شگفت انگیزی است که سنت هنری مداوم آن را تأیید می کند. بنابراین، جای تعجب نیست که سستیگ مایل به مطالعه موضوعی باشد که در اینجا بسیار مورد توجه قرار می گیرد. او مدرک معماری خود را از موسسه تاریخ هنر و باستان شناسی هنری وان دی ولد در آنتورپ در سال 1993 به دست آورد و کمیسیون اولیه خود را در حین کار در وینسنت ون دویسن، شرکت معروف معماری، داخلی و طراحی در آنتورپ به دست آورد.

سستیگ از ابتدا با هنرمند شریک زندگی و تجاری خود برنارد تورنمن کار کرده است که عمدتاً به توسعه پالتهای جوی از بافتها، رنگها و تنها اختصاص دارد و مدیر خلاق معماران گلن سستیگ است. این شرکت به طور رسمی در سال 1999 با تمرکز بر دکوراسیون داخلی ،دهفروشی تأسیس شد که اکنون در سراسر اروپا و به طور فزایندهای در سایر نقاط جهان یافت میشود. علاوه بر طراحی بوتیکها، نمایشگاهها و گا،یها، کار او به خانهها، ساختمانهای کوچک آپارتم، و پروژههای نوسازی گسترش یافت.
مقاله مرتبط
“من از توصیه های پدرم پیروی کردم و خانه ای برای خانواده ام طراحی نکردم” در گفتگو با پل تانگه
بنابراین بسیاری از فضاهای داخلی و نمایشهای Sestig به انتزاعات معماری تبدیل شدهاند. آنها به یکی از ویژگی های کلیدی آثار معمار تبدیل شده اند. صرف نظر از مقیاس یا برنامه، معماری Sestig همیشه در درون پنهان است. هر پروژه ای از درون یک ماجراجویی است. هر مکان به یک شهر کوچک تبدیل میشود و تمرکز ما را از موضوع نمایش به بافت و پشت آن تغییر میدهد، تخیل ما را تشویق و دگرگون میکند و به طور موثر انتظارات ما را بالا میبرد. در مصاحبه زیر با گلن سستیگ در مورد تحقق رویای پدرش، تأثیر شش آنتورپ، اولین موفقیت او، برخورد با هر پروژه مانند یک شهر کوچک، و همچنین یک اثر هنری کوچک و آنچه معماری او را ساخته است، صحبت کردیم. ک،یک، نه به روش سنتی بلکه مدرن.

ولادیمیر بلوگولوفسکی: دوست دارم با علاقه اولیه خود به معماری شروع کنید. چه چیزی در وهله اول جرقه آن را زد؟
گلن سستیگ: علاقه من به معماری از سنین بسیار پایین با این میل عجیب و تقریباً شیدایی به تجربه فرم ها، حجم ها و به طور کلی فضاهایی که در آن زندگی می کنیم، جایی که کار می کنیم و جایی که سرگرم می کنیم شروع می شود. من همچنین تحت تأثیر پدرم بودم که به ،وان فروشنده در یک شرکت بزرگ مخابراتی ،تی کار می کرد اما می خواست معمار شود. هیچ وقت برای او نتیجه ای نداشت. فکر می کنم این همان کاری است که او از من می خواست. بنابراین، همیشه این انگیزه از جانب او وجود داشت و به نوعی، من ناخودآگاه این را احساس کردم. حدود 12 ساله بودم که اتاق خواب خودم را در خانه پدر و مادرم طراحی کردم. آنها هنوز آن را دقیقاً همانطور که من طراحی کرده ام حفظ می کنند.
بعدها، وقتی 18 ساله بودم، علاقه ام به معماری با رفتن به کلوپ های شبانه دگرگون شد و غنی شد. بوکاچیو کلوپ شبانه معروفی بود دستلبرگن، نزدیک گنت. مردمی از سراسر اروپا که میخواستند موسیقی الکترونیک جدید، صداهای تجربی و نور مصنوعی را که زندگی شبانه ارائه میداد تجربه کنند، به آنجا رفت و آمد می،د. اینگونه بود که در نهایت با افراد زیادی در دنیای هنری و خلاق آشنا شدم.

VB: شما در سال 1993 از موسسه تاریخ هنر و باستان شناسی هنری وان دی ولد در آنتورپ فارغ التحصیل شدید. آیا می تو،د در مورد آن تجربه و اولین قدم های خود در این حرفه صحبت کنید؟
GS: پنج سال را آنجا گذراندم. سرگرم کننده بود و روزهای زیادی را به کلوپ شبانه سپری ،د. [Laughs.] زم، که در مؤسسه بودم، ترجیح میدادم با دانشجویان مد، طراحی و عکاسی احاطه شوم، زیرا ما روشهای سختگیرانه و حتی رادیکالی را برای دیدن چیزها به اشتراک میگذاشتیم. با این حال، من ،وماً نمی خواستم جهان را دوباره اختراع کنم، همانطور که در مورد بسیاری از دانشجویان معماری چنین بود. پس از ظهور آنتورپ شش، گروهی از طراحان مد، موج جدید دنیای مد را تغییر داد. من آنها را به ،وان همراهان خود در زمین بازی خلاق می دیدم. در واقع، من تقریباً به مد روی آوردم، اما مادرم که بسیار باهوش بود، توانست مرا به مسیری برگرداند که معماری را دنبال کنم. از این بابت از او بسیار سپاسگزارم.

قبل از گرفتن دیپلم باید دو سال کارآموزی می کردم. نیمی از آن زمان در یک دفتر معماری محلی کار می کردم. من از آن تجربه لذت نبردم. بنابراین، من به یک شرکت دیگر درخواست دادم، و در همان زمان، با برنارد تورنمن، شریکم آشنا شدم. او مصمم ترین فرد هم در زندگی خصوصی و هم در حرفه من است. او عمیقاً درگیر دنیای مد است، که منجر به فرصتهایی برای ملاقات با طراحان مد و هنرمندان زیادی شد. سپس دوره کارآموزی من را در دفتر معمار وینسنت ون دویسن در آنتورپ دنبال کردم.
اولین موفقیت حرفه ای من در همان ابتدا اتفاق افتاد، در حالی که هنوز دوره های کارآموزی ام را انجام می دادم، زم، که صاحب Soap، محبوب ترین آرایشگاه در آنتورپ در آن زمان، از من خواست که این مکان را تنها در 9 روز دوباره طراحی کنم. او تمام هنر و طراحی فلاندری آن زمان را به افتتاحیه دعوت کرد و این اولین حضور ما بود. بنابراین، بلافاصله با افراد زیادی آشنا شدم. در نهایت تعدادی از آنها مشتری من شدند.

VB: چگونه به فرآیند طراحی نزدیک می شوید؟ برخی از مراحل اولیه شما چیست؟
GS: همیشه اول در مورد برنامه است، که در مورد پروژه های ،ده فروشی، همه چیز در مورد آمار، ریاضیات، عملی و دقت است. ما با یک نمودار شروع می کنیم زیرا همه چیز باید در منطقی ترین مکان ها قرار گیرد تا جریان من، ایجاد شود. به این ترتیب پروژه ها تکامل می یابند. اما من از نظر معماری فکر می کنم. هر پروژه برای من مانند یک شهر کوچک است. من محورهای بصری را ایجاد می کنم و همه چیز از درون به بیرون برنامه ریزی شده است. فقط پس از ایجاد طرح، مواد دنبال می شوند. سپس روی جزئیات تمرکز می کنم. من ترجیح میدهم با سنگ طبیعی کار کنم تا احساس گرما را به پروژههایم بیاورم، و ما تمایل داریم که دست کم بگیریم. و به طور فزاینده ای، مشتریان از ما می خواهند که مبلمان و اشیاء خود را به جای انتخاب چیزی از کاتالوگ طراحی کنیم. بنابراین، ما همه چیز را از برنامه تا کوچکترین جزئیات انجام می دهیم.

VB: و من خواندم که شما سیستم ابعاد خود را توسعه داده اید. همه چیز در فضاهای شما با 2، 4، 6، 8، 12، 16، 24 اندازه گیری می شود.
GS: …۳۲، ۶۴، ۱۲۸ سانتیمتر. بله، این درست است. من هرگز از 5، 10، 15 استفاده نمی کنم… [Laughs.] من این سیستم را در طول سالها توسعه دادم و بخشی از زبان خودم است که در طول زمان تکامل یافته است. برای من شهودی است. من با هر پروژه تکمیل شده به ،وان یک اثر هنری کوچک برخورد می کنم. بنابراین، من در مورد ابعاد و نسبت هایی که استفاده می کنم بسیار دقیق هستم.
VB: به نظر شما معماری شما در مورد چیست؟
GS: برای من خیلی سخت است که سبک خودم را توصیف کنم. این مینیمالیسم نیست، حتی اگر برخی آن را اینطور بنامند. با این حال، نمیخواهم به خودم بر،ب بزنم زیرا این امر قلمرو من را محدود میکند. لایت موتیف معماری من بیش از هر چیز کاربردی است و مفهومی نیست. و ژست نسبتاً شهودی و بدون مح،ات، با نگر، شدید برای ساختار است. همچنین می توانم بگویم ک،یک است، نه به روش سنتی بلکه مدرن. من از معماران بزرگ قرن بیستم الهام گرفته ام. ایده این است که همزمان به کارم ابعادی جاودانه و نوعی امضای «گلن سستیگ» بدهم. من هرگز پروژه هایی را که صرفاً تزئینی هستند انجام نمی دهم.

VB: شما به طراحی داخلی معماری داخلی می گویید. آیا می تو،د آن را لمس کنید؟
GS: روند من همیشه شروع با برنامه است. اول اینکه من یک معمار هستم، بنابراین همیشه فضایم را تعریف می کنم. تفاوت بین یک معمار و یک طراح داخلی مفهومی است که باید دوباره تعریف شود. هیچ چیز داده نشده است. من باید موضع خود را ثابت کنم. همه معماران بزرگ قرن بیستم پروژه های خود را از درون به بیرون و با در نظر گرفتن تمام مواد افزودنی، تا مبلمان و اشیاء دیگر انجام دادند و برای هر فضا، اعم از خانه، دفتر، بانک و یا یک تجربه کلی خلق ،د. فروشگاه. تمام فضای داخلی ما از نظر معماری طراحی شده است. هر پروژه ای از درون یک ماجراجویی است.
VB: چه کلماتی را میگویید که معماری شما را دقیقتر توصیف میکند؟
GS: شهودی، احساسی، کاربردی، تاریخی، متقارن و متوالی، با تاکید بر ریتم، رنگ ها، زیبایی، بی زم، و پیچیدگی.

VB: به نظر شما مهم ترین چالش ها یا خواسته های فعلی برای شما چیست؟
GS: من می خواهم روی برخی از انواع ساختمان هایی که هنوز انجام نداده ام کار کنم. به خصوص موزه ها. من می خواهم یک اسپا یا هتل طراحی کنم. من همچنین دوست دارم با ساختمان های قدیمی در بازسازی کار کنم. اما بیشتر از همه دوست دارم روی پروژه های چالش برانگیز جدید کار کنم – کلوپ ها، گا،ی ها و بوتیک ها. من تنوعی را که معماری ارائه می دهد دوست دارم – کار ، همزمان روی پروژه های مختلف. من دوست دارم معماری من بی انتها باشد. اگر بتو،د ساختم، بسازید که برای مدت طول، دوام بیاورد، این چیزی است که من بیشتر دوست دارم به آن برسم. این اکولوژیک ترین کاری است که هر معمار می تواند انجام دهد.
منبع: https://www.archdaily.com/993243/each-project-is-like-a-small-city-to-me-in-conversation-with-glenn-sestig